مرد لاغر همانجور که سیگارش لای لبهاش است شلیک میکند، دوتا، که هر دوتایشان میخورد به سینهام و صداش از کـوههای دور به گوش میرسد، تنم ول میشود روی برف، برفهایی که آنقدرها که فکر میکردم سرد نبودند، بعد سیگارش را میتکاند روی زمیـن، خاکستـرش بین زمین و هـوا پخش میشود، محو میشود، یا من دیگر نمیبینم.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 95 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1398 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9789643809829 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.