میگویند وقتی پری در سکوت روز بهاری به حیاط رسید، خانه غرق در کسالت بیسابقهای بود و بوی غریب و تندی مثل مرض بیدرمان توی حیاط میچرخید.
بابا ابوالقاسم بعد از کلی اینپاوآنپا بهسراغ مطبخ و زیرزمین رفت بلکه منشا بو را پیدا کند و بعد هم که برگشت بدحال و غمگین بود و به زمینوزمان غر میزد.
پری که حوصلهی بداخلاقی بابا را نداشت، وقت رفتن به اتاق خودش با بیحوصلگی پرسید مگر چیزی پیدا کردی و بعد هم از دیدن رنگوروی بابا ابوالقاسم هولهول به حیاط پشتی دوید و تمام سوراخسنبهها را به دنبال روباهش گشت و دستآخر هم گریهکنان خودش را به حیاط پشتی مطبخ انداخت و بین آتوآشغالهایی که بابا جمع کرده بود، تهماندهی روباهش را که خوراک جکوجانورهای دیگر شده بود، بازشناخت...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | پالتویی |
تعداد صفحه | 200 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786226414487 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.