اسب را کنار رودخانه برد تا آب بخورد. هوا آرام و ساکت بود. وقتی داشت به عکس خودش در آب نگاه میکرد اسب سرش را پایین آورد و کله او را نوشید. شب وقتی میخواست شعر بنویسد احساس کرد در گلوی اسب دست و پا میزند.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | جیبی |
تعداد صفحه | 47 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1398 |
موضوع | شعر |
شابک | 9789648765564 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.