دارم بهش نگاه میکنم و میفهمم که توُ جهنمم. من بهتون میگم. همهچیز از قبل برنامهریزی شده. اونا میدونستن که من جلو این طاقچه میایستم، وقتی دستام روی مجسمهس و همهٔ این چشمها دارن من رو نگاه میکنن. این چشمها دارن من رو میبلعن... هاه! فقط شما دو تا اینجایین؟ من فکر میکردم آدمهای بیشتری اینجا باشن؛ بیشتر از شما دو تا. پس جهنم اینه! من هیچوقت فکر نمیکردم... کبابشدن روی سیخ رو یادتون میاد؛ سرب داغ و گوگرد؟ عجب جوکی! مثل اینکه اونام همین رو میخوان! جهنم، راستیراستی یعنی بقیهٔ آدما.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 134 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | نمایشنامه |
شابک | 9786001741890 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.