طوطیا دید که ماه از زیر ابری خود را بیرون کشید و تلافی جویانه به او خندید. جیغ کشید طوطیا. صدایی که او را می خواند، نزدیک تر شد. فکر کرد «جنّ ِ مرد؟» زن های جن خبرش کرده بودند حتماً. تکه سنگ تیزی از کنار گور پدر برداشت. دست گذاشت جلوی دهانش و صدای خودش را خفه کرد. نور زرد لرزید و نزدیک تر شد. طوطیا بلند شد دوید. پاچه ی شلوارش به تیزی سنگ قبری عمود گیر کرد و زمین خورد؛ مرده ی توی گور محکم به شلوارش چنگ زد. «طوطیا...!» طوطیا شلوارش را کشید، پارچه ی نازک خرتی صدا داد و پاره شد...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 288 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1398 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9789643293628 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.