آنها منتظر یک دختر و یک پسر بودند و میتوانستند از بابت نگهداریشان کمک هزینۀ اندکی دریافت کنند. هیچکس جرئتش را نداشت به رزاهابرمن بگوید پسرک نتوانسته از سفر جان سالم به در ببرد. در واقع، هیچکس هرگز دوست نداشت با او حرف بزند. اصولاً این زن چندان دوستداشتنی نبود، هرچند در گذشته سابقۀ خوبی در نگهداری بچههای بیسرپرست داشت. ظاهراً چند تاییشان را خوب تربیت کرده بود.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 572 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 10 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786003760066 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.