تا همین دیروز، و در تمام دوازده سال زندگیاش، او فقط فرنکی بود. همیشه یک من بود، منی که تنهایی اینور و آنور میرفت و کارهایش را تنهایی انجام میداد. همۀ آدمهای دیگر مایی داشتند که به آن احساس تعلق میکردند، همه بهجز او. وقتی برنیس میگفت ما، منظورش هانی و بیگماما بود یا کلبهاش یا که کلیسایش. مای پدرش مغازهاش بود. اعضای همۀ کلوبها به یک ما تعلق دارند و دربارهاش حرف میزنند. سربازهای ارتش و حتی محکومانی که بههم زنجیر شدهاند هم میتوانند از ما حرف بزنند. ولی فرنکی سابق هیچ مایی نداشت که متعلق به آن باشد، بهجز مای نفرتانگیز او و جان هنری و برنیس که تابستانها شکل میگرفت؛ و آن آخرین مای دنیا بود که میخواست جزیٔی از آن باشد. حالا یکباره همۀ این قضایا تمام شده و ورق برگشته بود. حالا برادرش و نامزدش را داشت و وقتی اولینبار آنها را دیده بود، انگار تازه احساسی را در درونش کشف کرد:آنها مای مناند. برای همین هم بود که احساس میکرد ناخوش است، برای اینکه آنها آن دورها و در وینتر هیل بودند، درحالیکه او تکوتنها مانده بود؛ پوستۀ توخالی فرنکی سابق در شهر تنها مانده بود.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 308 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 2-61-6863-622-978 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.