«گمونم چون باهاش نرفتم مهمونی دوستش دلخور شده.» بدجنسیام گل کرده بود. ادامه دادم : «راستش یه وقتایی میترسم نکنه پای کس دیگهای وسط باشه.» امکان نداشت نیما بعد از آن همه ابراز عشق پر سوز و گداز سراغ کس دیگر برود. هرچند وقتی امیر... خاله محبوب لبخند زد. لبخندش این بار نه گنگ بود و نه زود محو شد. گفت: «نیما عاشق توئه. هرجا هم بره و هرکسی رو هم ببینه برمیگرده پیش تو. کی رو پیدا کنه بهتر از تو؟»
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 224 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1396 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786004051347 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.