میگه از مرتضی طلاق بگیر که زن خودم شی.بدبختی منو می بینی؟پیر مردی که هم سن و سال پدرمه انقد متلک انداخت که نزدیک بودطوبی از همه چی سر در بیاره...
مهری!اگر یه روزی همسایه ها بدونن،آبرویی واسه م نمی مونه.
بهش می آد تا این حد کثیف و جلف باشه.خب چرا به مرتضی نمی گی؟ دیوونه شدی؟ خون به پا می کنه اگه بفهمه.مهری!به خدا موندم.نمیدونم چه خاکی تو سرم کنم.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 296 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1398 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786004463874 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.