اشکی از گوشه ی چشمم چکید. چقدر دلم می خواست سر روی شانه اش بگذارم. عمیقا پلک روی هم بفشارم و رایحه ی خوشایندش تا ته ریه هایم نفوذ کند، اما شدنی نبود. می ترسیدم... می ترسیدم غرق آن ابعاد دوست داشتنی شوم. باز هم چشم بگشایم و ببینم نیست و باید چند ماه دیگر با درد نداشتنش زندگی کنم. کاش می شد من هم بدون هیچ واهمه و ترسی مثل خودش دلتنگی هایم را با او قسمت می کردم. ولی مگر می شد؟ تا می آمدم چیزی بگویم رفته بود و ماه ها جای خالی اش تکه تکه جانم را به یغما می برد
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 640 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 4 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9789642162031 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.