هنوز آفتاب نزده که مسافر از جلوخان عبور کرده و وارد هشتی بزرگ اقامتگاه میشود. به دو سوی هشتی نگاهی میاندازد و چون در ابتدا کسی را نمیبیند، از پلههای سمت چپ هشتی پایین میرود و پشت یکی از میزهای کوچک مینشیند. نگاهش در اطراف میچرخد و برای چند لحظه محو فضا میشود. به سنگفرش آجری، پردهها، پنجرههای چوبی و آبی رنگ و گلدانهای پر از شمعدانیهای باطراوت نگاه میکند.
انار سرخی که در دست دارد را بو میکند و میگذارد روی میز. بعد منتظر میماند تا کسی پیدا شود و به او خوشامد بگوید. کمی بعد سروکلهی پیشخدمتی خوابآلود پیدا میشود.
«این ماشین سفید مال شماست؟»
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 136 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786222441197 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.