... پس مرد پیر، خوی ریزان، نالان، خواهش کنان و لرزان گفت: ای دلاور جوان! ای هوراسپ دانا! اگر تو "فردا" را به درستی ندانی، سوگند به آسمان که هیچ چیز را نمیدانی، اگر تو فردا را ننویسی، هیچ چیز ننوشتهای، اگر تو فردا را چون نسیم شیرینی که گهگاه میوزد نبویی، هیچ چیز را نبوییدهای، و اگر تو فردا با ژرفترین باورها باور نکنی، هیچ چیز را باور نکردهای ... سوگند میخورم، هزار بار سوگند میخورم که تو اگر گمان کنی که هر فردایی شکل امروزیست، زندگی را به اهرمن سپردهای و گریختهای...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 146 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 14 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان فارسی |
شابک | 9789645529060 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.