باران، نم نم می بارید و کلاغ ها، بالای سر زیتون به پرواز درآمده بودند. از این سو به آن سو می رفتند، حلقه تشکیل می دادند و روی زمین فرود می آمدند. زیتون به تمام جاهایی فکر کرد که پیش تر برای یافتن ارغوان رفته بود. امکان داشت هر جایی باشد. حتی این فکر به ذهنش آمد که رسام، او را به قتل رسانده. نامید بود، تنها بود و خیره به آسمان آسمانی که خورشید را از او پنهان کرده بود. خورشیدی که دنیای تاریک آن روزهایش را روشن می کرد. ارغوان کجا بود؟
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 110 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786227240160 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.