دختر گفت: “اون خیلی معروفه، از کلوپ قایق رانی دانشگاهه. سال اولیا رو صید می کنه”.

“ببخشین”؟

“اون پسره ظاهرا هر سال این کارو می کنه. و بعد به همه پز میده که تو یه هفته چندتا ماهی صید کرده. یکی بهم گفته که می خواد رکورد پارسالشو بشکنه.”

“منظورت از ماهی… دختران”؟

“بله. طنزش اینه که بعضی از دخترا هم بدشون نمیاد که باهاشون مثل ماهی های احمق رفتار بشه، همه می خوان خودشونو جذاب نشون بدن”. ناگهان با تن صدای تندی ادامه داد: “وقتی بعضیا دوست دارن غل و زنجیر بشن معلومه که شکستن زنجیرها برامون سخت میشه”.

ما آب حیات می فروشیم.

کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور

فروشگاه اینترنتی کتاب وب