دقایقی میشد که بیحرکت بر روی صندلی مقابل میزتوالت نشسته بود و در آینه مینگریست. همچنان که دستش را زیر چانه گذاشته بود، متفکرانه خیالاتش را زیرورو میکرد. از این رو، گویی به جای دیدن چهرۀ خود در آینه، تصاویر جانیافته در ذهنش بود که همچون صحنههای فیلمی که با آشفتگی سرهم کرده باشند، از خاطرش میگذشتند و او را غافل از فضای پیرامون ساخته بودند. صدای مادر او را از دنیای خیال بیرون کشید: ” این قرصای من رو ندیدی؟” سپس، بدون اینکه منتظر پاسخ بماند، دوباره نگاه جستوجوگرش را در اطراف اتاق گرداند.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786009876471 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.