1403 مرداد 12, جمعه اگر ازدواج کرده اید، این مقاله را نخوانیدچرا ماجرای خیانت در هنر و ادبیات ایننقدر جذاب است؟ شاید جواب بعضی این باشد که چون خودمان جرئتش را نداریم، در قصهها خودمان را جای قهرمان میگذاریم تا میل به خیانت را برآورده کنیم. ولی در اکثر داستانها خیانت آخر و عاقبت خوشی ندارد. پس شاید این دلیل قانعکنندهای نباشد. چیزی که با اطمینان میتوان گفت، این است که داستان برای جذابیت به ماجراجویی نیاز دارد و خیانت هم نوعی ماجراجویی است. زمانی میلان کوندرا گله میکرد که امروزه در رمانها ماجراهای زیادی اتفاق نمیافتد. سابقاً هومر با نوشتن ایلیاد، در سیصد صفحه دهها شخصیت را وارد قصه میکرد، جنگ به پا میشد، همه را میکشت و شخصیتهای دیگر را بهجای آنها میآورد. ولی امروزه قهرمان رمان در اتاقش روی تخت دراز میکشد، به سقف خیره میشود و بعد از صد صفحه تکگویی درونی، بالأخره تصمیم میگیرد چای بخورد. ماجراجویی همیشه اوضاع را جذابتر میکند، چه در زندگی، چه در هنر (فیلم و نمایشنامه) و چه در ادبیات. قهرمان داستان که با هزار امید و آرزو ازدواج کرده است، بعد از مدتی دچار ملال یا ناامیدی میشود و تصمیم میگیرد جایی بیرون از خانه دنبال خوشبختی بگردد. این آغاز ماجراجویی است.