فضای خانه با آمد و رفت آدمها عوض میشد. وقتی روح ننهبیگم در خانه پرسه میزد و رودابه او را حاضر و ناظر میدید، جو خانه آرام و آنطور که رودابه درک میکرد سرشار از گذشته میشد، طوری که رودابه همان پر و پیمانی، همان سکون قدیمی، همان شکوه درونی و باستانی را دوباره حس میکرد. انگار همهی اینها را ننهبیگم با خودش برده و دوباره آورده بود و از همه مهم تر تقدیر و همزمان با آن تسلیم چنان بال و پرش را بر خانهی لطفعلیخان میگستراند که انگار همه در یک لازمانی بهشتوار میزیستند. رودابه در روزهایی که برای ننهبیگم قرآن میخواند و هنوز خانم پروین نیامده بود، در یک جنت پیشادنیایی سیر میکرد. با ورود خانم پروین دوباره پا به این جهان گذاشته بود و جهان با ماهیتی تازه بر او ظهور کرده بود. انگار در یک لحظه دنیای ننهبیگم ناپدید شده بود و دنیای خانم پروین جانشین آن شده بود. در این دنیا همه چیز سبک و خالی از وقار بود. هیچچیز و هیچکس ماهیت ثابت و قابل درکی نداشت، و اشیا و آدمها متناسب با نقششان عوض میشدند.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 203 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 6 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9789643626501 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.