ایوانف ورقهای از صابون اضافی را با پشت تیغ گرفت و ادامه داد: «رفیق، شمارو خیلی خوب یادمه. متاسفم که دوست ندارم اسمتون رو به زبون بیارم. یادمه چطور تقریبا شش ماه پیش تو خارکف ازم بازجویی کردین. دوست عزیز امضاتونم یادمه… اما خب همینطور که میبینین هنوز زندهام.»
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 328 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | مجموعه داستان خارجی |
شابک | 9789643699741 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.