سوپر من مردی که دیر به خانه می رفت از ترس زنش از دیوار خانه بالا رفت و خود را به پشت بام رساند.از آن جا خود را از راه کانال کولر به انباری سر داد. انباری را مرتب کرد و بعد با دلایلی قانع کننده از پله ها بالا رفت،اما زنش در خانه نبو
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | جیبی |
تعداد صفحه | 48 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | شعر نو |
شابک | 9789648765496 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.