پرومتئوس زنجیرهای پاره شده را به کناری پرت کرد و زیر لب گفت: «شاید اصلاً در دنیای دیگری مخفی شدم!»
پرومتئوس ایزدی یونانی بود و همیشه در حال فرار. جرمش؟ دزدیدن آتش از زئوس و بخشیدن آن به انسانها. مجازاتش؟ پرندهای غولآسا جگرش را بیرون بکشد.
ولی نه. در سال 1858 پرومتئوس فرار کرد و به شهر من آمد. اما من کیام؟ (چه قدر سئوال میکنی!)
من یتیمام. شغلم؟ پولدارها را از شر ثروتشان خلاص میکنم. من و پرومتئوس خیلی زود با هم دوست شدیم..
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 296 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 17 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | داستان نوجوان |
شابک | 9789643693916 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.