دلو سی و هفتم روایت دختری است که از هفت هشت سالگی صدای خسته و ناامید مردی را می شنود که از اعماق چاو خانه شان بگوش اش می رسد: «مریم مریم!» مریم در خیال خود با طلق چراغ ماشینی که در گوشه ی دستشویی خانه است رابطه دارد. طلق چراغ به او می گوید که واقعا نمی داند آن صدا صدای کیست. اما می گوید شاید تو بتوانی وقتی که بزرگ شدی، زخم و درد صاحب آن صدا را درمان کنی ...
باید سی و هفت دلو خالی می کردی توی حوض تا آب شتک بزند با دلو سی و هفتم و بریزد توی پاشو یه و برود طرف راه آب. به دلو بیستم نرسیده ای که تاول دست ات می ترکد و پرزهای ریسمان پوست ات را می خورد تا به خون می رسد. دلو را رها می کنی. ریسمان می دود طرف چاه. عین ماری که از دست خدنگی می خزد توی سوراخی.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 96 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | داستان ایرانی |
شابک |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.