به خودش که آمد، نگاهش با نگاه او گره خورده بود، دلش غنج رفت، و بیتابی سراپای وجودش را گرفت. آماده بود! کاملاً آماده بود که گلوها را ببرد، جمجمهها را خرد کند، از دست پلیس فرار کند، نعشکشها را بدزدد، آب گل آلود بخورد، در تنۀ توخالی درخت زندگی کند و هیچ فرصتی را برای اینکه یک بار دیگر در کنار زن محبوبش باشد از دست ندهد.
(از متن رمان)
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 391 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 6-50-6863-622-978 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.