غمگینِ همین روزهاى بىهودهام
هى یک عده عجیب
آشکارا مىآیند
ما را به هولِ همین حاشیهها مىرانند
چکارمان دارند
نمىگذارند آهسته با خود سخن بگوییم
آهسته از کوچه به خانه برگردیم
آهسته … غمگینِ همین روزها
همین روزها…!
هرچه هست
رادیو دارد مزخرف مىگوید
و عده دیگرى بر بام
پنجه بر پیشانىِ ماهِ مُرده مىکشند،
و هى براى خودشان مىخندند؛
چه عکسى!
چه عکسى!
مهم نیست شعر چیست، چگونه است و از چراست. تنها راهِ رسیدن به رؤیاهاىِ آدمىست که خود شفانویسِ نامرادىهاست، شفانویسِ شب است. و دلالت است این واژه غریب، و این غریب… نزدِ ما امانت است، امانتِ آزادى است.
شعر … شعر … شعر؛ همیشه همینِ من است، عبارتِ عبور از اندوه، امینِ من است. که او با من بسیار زیسته است حتى به دوزخىترین دقیقه دردها. و من از او به شفا رسیدهام. جنابِ عجیبى ست این مخفىترین دعا، که به چشمِ خود دیدهام درد را چگونه از دامنِ آدمى دور کرده است. و معجزه همین است. پندارِ خوشایندِ خوابهایى که پرهیزْخواهِ خستگى ست. نجاتْدهنده آدمى از نهایتِ نومیدى ست . من بنا به چنین باورِ خِللْناپذیرى ست که در قیامِ مَزامیرى از این دست، دریاوار مىنویسم.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 214 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1393 |
موضوع | شعر معاصر فارسی |
شابک | 978-964-351-920-9 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.