برای سومینبار خودش را در حال دویدن در طول چمن باغچه یافت، در هوای سرد و بنفشهبوی ساعات پایانی شب، در حال عبور از کنار مجسمۀ ابیگیل، و برای سومین بار، رسیدن به دروازهای که دو شب پیش پشتش آن صدا آنطور مدهوشش کرده و فریبش داده بود. اگر قفل در را، همانطور که میتسی هورن گفته بود باز خواهد بود، باز نکرده بودند چه باید میکرد؟ یا اگر کسی دیده بود که باز است و دوباره بسته بودش و او نمیتوانست بیرون برود؟ ناقوس کلیسای سفید با طنین بم مردانهاش ساعت نُه را اعلام کرد: دانگ، دانگ، دانگ. در فلزی را با احتیاط هل داد. با اولین فشار او از جا حرکت کرد و بدون صدا باز شد. از در بیرون رفت... و درجا خشکش زد.
رمان ابیگیل، اثر ماگدا سابو، با یک پایان آغاز میشود. در همان سطور آغازین و رویارویی با گینا ویتاییِ چهاردهساله، آنگونه که سابو میگوید، میفهمیم «تغییری که در زندگیاش رخ داده بود از چیزهای زیادی محرومش کرده بود، انگار بمبی خانهاش را ویران کرده باشد.»
در میان سالهای جنگ جهانی دوم، پدر گینا که ژنرالی نظامی است، بیتوجه به اعتراضهای دخترش او را به مدرسهای شبانهروزی میفرستد؛ جایی کیلومترها دورتر از بوداپست. با رفتن به مدرسه گینا خیلی زود متوجه میشود که با دیگر دختران همسنوسالش گرفتار راهبههای مذهبی و قوانین سختگیرانۀ پاکدینی در دورترین نقطۀ کشور شده است. جایی که حتی انتخاب مدل مویش به دست خودش نیست.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | پالتویی |
تعداد صفحه | 658 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 5-04-7554-622-978 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.