حالا که دانسته ای رازی پنهان شده در سایه ی جمله هایی که میخوانی،حالا که نقطه نقطه ی این کلام را آشکار میکنی،شهد شراب مینو به کامت باشد؛چرا که اگر دایره ی قسمت،سهم تو را هم از جهان درد داده اند.رندی هم به جان شیدایت سپرده اند تا کلمات پیش چشمانت خرقه بسوزانند.پس سبکباری کن و بخوان.در این کتاب رمزی بخوان به غیر این کتاب:من این رمز را از«ذبیح»و«ارغوان»آموختم.به روزی بارانی،بارانی...نگفته بودیم ببار،اما می بارید.چنان می بارید تا به استخوانهای برهنه برسد و جانهای لولی را مجموع کند. سرگشته «حافظیه»، به سنگ مرمر گور...نگاه نیداختم.گفتم با آن گنبدی که بر تو ساختهاند دوباره از آسمان حسرت فرشتگان محرومت کردهاند...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 244 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 21 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9789643054205 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.