اما لحظاتی هست که آن روز را به یاد میآورم، اینکه چه لذتی دارد که مردی بیقید باشی با دوستانی بیقیدتر.... سه مرد با تفنگ. به جرقه سوزانی فکر میکنم که از آتش جدا میشود و با باد به سمت انبارها و علفهای خشک میآید؛ و به سه سرباز چترباز دیوانه در محوطهای محصور. شاید از فورتبرگ صدای انفجار را میشنیدند. همهشان آسمان را که زرد و سرخ میشد میدیدند و لرزش زمین را حس میکردند. چیز مهیبی میشد.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 170 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786226401913 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.