یک شب سـرد زمستانی بود. باد سـرد میـان میـلههـای قـفـسهای باغوحش میپیچـید و صدایش حسابی گوشم را اذیت میکرد. داشت کمکم خوابم میبرد. جایم حسابی گرمونرم بود. پاهایم را برده بودم توی حوضِ گِل نازنینم. آخرین نوبت حمام آن روز بود... آخیش! ای جان!
صدایی از دوردست گفت: «تو خودت دیدیش؟»
گوش هایم تیز شد. گفت وگوی مرموزی بود.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 56 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 10 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | داستان کودک |
شابک | 978-600-8655-69-5 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.