امیدوار همین طور یک نفس می خواند : «... و اسب... و مرد ... و حالا یکی از دو: اسب و مرد ... و ماه که در گلوی گرگ ...» و من سر می جنباندم و وانمود میکردم که سخت دارم لذت میبرم. شعرها و داستان ناتمامش را گذاشت لای یک پوشۀ آبی و داد به من. پوشه را گذاشتم توی کیفم. بعدش کمی از این در و آن در گفتیم. امیدوار شروع کرد ادای شاعران و نویسندگان مشهوری را که دیده بود و به گفتۀ خودش روزگاری با همه شان حشر و نشر داشت درآوردن؛ شاملو، آل احمد، براهنی، اخوان، ساعدی و دیگر. خوب تقلید می کرد. ازش خواستم صدای بعضی شاعران و نویسندگان را که صدایی ازشان نشنیده بودم تقلید کند ببینیم صداشان چه جوری بوده است.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 304 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1398 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786004053242 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.