حدسم راجع به خانهی واقع در آموندسن درست بود. من را برای شام برد همان جا. یک روز در راهرو به هم برخوردیم، ظاهراً من را که دید، همان لحظه تصمیم گرفت دعوتم کند به شام. لابد یادش افتاده بود به من قول داده راجع به برنامهی تدریس صحبت کنیم.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | جیبی |
تعداد صفحه | 80 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786003530324 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.