«سفره پهن شد و همه نشستند به صرف شام. شاید چون من کم غذا هستم و بیشتر گیاهخوار٬ این طور مینمود ولی محض احتیاط٬ چشم تان روز بد نبیند! توی ظرفها جنازهی تکه پارهی چند تا حیوان را آوردند و شروع کردند به خوردن! بین این جماعت٬ یک آقای چاقی بود که توی بشقابش پر بود از دست و پای این جانوران که لابهلایش برنج ریخته بود و رویش ماست به قاعده غذای یک هفتهی من! ولی با پشتکاری بیدریغ دنبال "نوشابهی رژیمی" میگشت!
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 168 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 24 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | ادبیات ایران |
شابک | 978-964-700-259-2 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.
مطمئناً نسبت به سلایق مختلف نظرات متفاوت خواهد بود ولی خب برای من این کتاب خیلی خوب بود .
شاید اگر این داستان ها با لحن عادی و بدون این شیوهی خاص بیان میشد جذابیتی نداشت ولی آقای نبویان عالی با کلمات و ضرب المثل ها بازی کرده که بسیار خواندن این کتاب رو ارزشمند و جذاب کرده .