پدرش مدتی قبلش ناپدید شده بود، نمیتوانست به خاطر بیاورد چه مدت قبل. آنچه واضحتر یادش میآمد اوضاع بلبشو و دشوار آن ایام بود: هراسهای هرازگاهی از بمبارانهای هوایی و پناهگرفتن در ایستگاههای مترو، تل نخالهها در هر گوشهوکنار، اعلامیههای نامفهومِ نصبشده نبش خیابانها، گروههای جوانانی که همگی پیراهنهای یکرنگ به تن داشتند، صفهای بیاندازه طولانی جلوِ نانواییها، شلیک متناوب مسلسلها در دوردست، مهمتر از همه اینکه هرگز غذا به قدر کافی گیرشان نمیآمد. یاد بعدازظهرهایی طولانی میافتاد که با سایر پسرها به سطلهای زباله و تلهای آشغال ناخنک میزدند، برگهای کلم را میجستند، پوستهای سیبزمینی را، گاهی حتی تکههای نان بیات را که با دقت گرد و خاکستر را از رویشان میتکاندند؛ و همینطور ساعتهایی را که به انتظارِ عبور کامیونهایی میگذراندند که از مسیرهایی مشخص رد میشدند و میدانستند برای احشام خوراک میبرند و وقتی از دستاندازها میگذرند، گاهی پیش میآید تکههای کنجاله روغن ازشان بیرون بریزد...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 349 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 39 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786002299314 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.