«یک گرفتاری دیگر» برای پسر کوچولوی داستان. وقتی میخواهد پیراهناش را دربیارد، یقهی لباساش از سرش بیرون نمیآید و در آن گیر میافتد. او با خودش فکر میکند اگر برای همیشه همین طور بماند چه خواهد شد؟ شاید او اولین نفری نباشد که توی لباس گیر کرده. او میتواند نوشیدنی بنوشد یا بازی کند؟ فکرهای جورواجوری به سراغاش میآید تا این که مادرش میرسد و او را نجات میدهد اما این پایان ماجرا نیست، باز هم یک لباس دیگر و یک گرفتاری دیگر!