روزی از روزهای بهار، گربه کوچولوی سفید اطراف برکه قدم میزد. ناگهان موجودات کوچولویی را دید که تا آن روز ندیده بود. قورباغه برایش گفت: «اینها بچهقورباغه هستند. من هم اول اینطوری بودم، اما وقتیکه بزرگ شدم به شکل کنونیام درآمدم.» گربه کوچولو از تعجب چشمهایش گرد شد! آخر چطور میشود چنین موجودات ریزی به قورباغههایی بزرگ تبدیل شوند؟ «گربه کوچولوی سفید و قورباغه» کنار هم نشستند و قورباغه با حوصله به این سؤال جواب داد. اما سؤالهای گربه تمامی نداشت. حالا هزارتا سؤال دیگر آمده بود توی سرش و تند تند آنها را میپرسید: «اردکها زیر آب تخم میگذارند یا توی خشکی؟ گیاهان هم مثل پرندهها از توی تخم بیرون میآیند؟ گربهها چطور؟ اصلاً خود من چطور متولد شدم؟ یعنی همیشه همینقدری میمانم؟ اگر نه، مثل گلها زود رشد میکنم یا…» نکند کوچولویی شما هم همیشه از این سؤالها میکند؟کتاب «گربه کوچولوی سفید و قورباغه» اینجاست تا مفهوم رشد و بزرگ شدن را بهدرستی به او آموزش دهد.این کتاب اولین جلد از مجموعهی ۶ جلدی «اولین کتاب علمی من» است. این گربه دربارهی موضوعات گوناگون هزاران سؤال دارد و خوشبختانه، همیشه کسانی هستند که به کنجکاویهای او پاسخ دهند.