احساس تنهایی و بیچارگی و گیر کردن در دنیایی خصمانه که هیچ درکی از کودک نداشت. در دنیایی که قوانینش طوری بود که رعایت کردنش با توان کودکی چون من بسیار بعید به نظر می رسید. من کاملا به این مسئله آگاه بودم که مشکل شب ادراری داشتن فقط به گردن خود کودک است و جا خیس شدن دو تبصره دارد یک: گناهی بزرگ و زشت محسوب می شد. دو: خارج از کنترل من بود. من کاملا از تبصره شماره دو آگاه بودم اما نمی دانستم در مورد گناهی که مرتکب می شوی، بدون اینکه نسبت به آن کنترل و آگاهی داشته باشی و یا حتی ناخواسته آن را مرتکب می شوی درحالیکه می خواهی از آن اجتناب کنی، چگونه می شود سوال پرسید. گناه لزوما چیزی نبود که شما بخواهید انجام دهید ، گناه ممکن بود چیزی باشد که برای شما رخ داده است.