کاترین منسفیلد در سالهای آغازین سدهی بیستم، برخلاف دیگر نویسندگان بزرگ همعصرش که رمان مینوشتند، به نوشتن داستان کوتاه پرداخت و در تحول این نوع ادبی نقش بسزایی داشت. او شگردهای بدیعی در داستانهایش بهکار میبرد: شروع بیمقدمه و ناگهانی و پایان باز؛ کمکردن اهمیت پیرنگ و پرداختن به جزئیات؛ تمرکز بر دنیای درونی شخصیتها؛ و درآمیختن فضای داستان با احساسات. داستانهای او بازتاب حالوهوای امپرسیونیستی زمانهاش هستند. او در این داستانها فضا را با رنگهای لطیف بر کاغذ ترسیم میکند، آنگاه احساس را چون قطرههای رنگ بر آن میپاشد و به این ترتیب داستانی میآفریند که با ظرافت تمام از دل روزمرگیها بیرون کشیده شده، داستانی از بهشت گمشده به نام «زندگی». مجموعه داستان گاردن پارتی گزیدهای از بهترین داستانهای منسفیلد است.