نویسنده در این کتاب نشان میدهد که رواندرمانی و رواندرمانگران چگونه میتوانند زمینهساز تغییر مغز باشند. از دیدگاه نویسنده، مغز «نقشخوردۀ نقشپذیر» است: یعنی بهرغم نقشهایی که در کودکی روی آن حکشده، قابلیت نقشپذیری را در بزرگسالی حفظ میکند. نویسنده به تبیین عصبزیستشناختی و الگوی تغییرات مغز در حین درمانِ اضطراب، افسردگی، شخصیت مرزی و اختلال استرس پس از ضربۀ روانی میپردازد. افزونبراین، مشکلات همهگیرتری همچون شرمِ بنیادین، ارزش خود پایین و بینقصگرایی را شرح و بسط میدهد.
سادگی و روشنی زبانِ نویسنده و روایتهای متعدد او از درمان مراجعانش کتابی «خواندنی» برای درمانگران، مغزپژوهان و علاقهمندان به روانشناسی خلق کرده است.
پس از سالها تحصیل در دانشگاه، هزاران ساعت رواندرمانی زیر نظر سرپرست و مطالعه بسیار، سرانجام کار رواندرمانی را آغاز کردم. بااینکه هنوز احساس میکردم آماده نیستم، تصمیم گرفتم طوری رفتار کنم که گویی تسلط کامل دارم. تقریباً همان ابتدای کارم بود که روزی تاجری جدی و سختگیر وارد اتاق درمان شد و این سؤال را از من پرسید: «میشه لطفاً درمورد این کسبوکارتون توضیح بدید؟ همین رواندرمانی رو میگم.»
این کتاب سه بخش اصلی دارد: در بخش اول، با نام «مغز اندیشنده: هشیاری و خودآگاهی»، به تحقیقات علمیای میپردازیم که براساس آن تکامل، از طرفی، رنج ذهنی برای ما ایجاد کرده و، از طرف دیگر، ابزارهایی را فراهم کرده تا بتوانیم علاج رنج یکدیگر باشیم. در این بخش، توضیح خواهم داد که چرا باید از واژهها، تشخیصها و مشکلاتی که درمانجو بیان میکند گذر کنیم و به عمق تاریخ تکامل گونة انسان و همچنین تاریخچة شخصی درمانجویمان سفر کنیم تا راه تغییرات مثبت را در او کشف کنیم.