و آن طور که معرفی مان می شود فردی راحت طلب و تنبل است و به سبب گریز از مشکلات خانواده به این روستای دورافتاده پناه آورده است؛ فرار از گذشته و امید به آینده ی پیش رو. داستان با همکاری غلام و مراد و در پی یافتن گنج شروع می شود و در ادامه با روایت راویان متعدد و اتفاق هایی فرعی که داستان اصلی را در بر خود می گیرند، ادامه می یابد. داستان روایت کویر است، کویری تشنه که خلق و خوی خشن و تشنه ی خود را ناخودآگاه به اهالی سرزمینش منتقل می کند. داستان روایت قومیت هاست، روایت خستگی و دل مردگی اهالی خسته ی روستایی دورافتاده که نژند و نزارند. تصویر ویرانه هایی است که خیال آباد شدن ندارند، ویرانه هایی که گذشت زمان با بی رحمی تمام تاراجشان کرده، کاخ ها و آبادانی هایی که به یغما برده شده و همه را یکی کرده، مردمی ذوب شده در هم.