چطور ممکن است پدر و مادری عادی و مهربان تولد پسرشان را به هم بزنند؟!
تام بیصبرانه منتظر رسیدن تولد یازدهسالگیاش است.
قرار است این تولد یک تولد فراموشنشدنی باشد!
بعد از چند فاجعه و بلا که صاف شدنِ مارگاریتا و طلسمِ پری دندان بود، تولد به هم خورد.
اما تام تسلیم نشد. با کمک دوستانش، خوکی که شبیه گورخر بود و یک عالمه مرغ و خروس، تصمیم گرفت تولدش را به روش خودش جشن بگیرد.
چه اشتباهی ممکن است پیش بیاید؟