در روزهای بعد وقتی به کتابفروشی میرفتم، کتابهایم را در حال عقبنشینی از ویترین به قفسهها و سپس به پس و پشت قفسههای اصلی میدیدم بیآنکه نسخهای از آنها به فروش رفته باشد... و این غمگینم میکرد. روزی شعری از مارینا تسوه تایوا را خواندم: «شعرهای من/ روز شما هم فرا خواهد رسید/ همچون شرابی دیرسال...»