سایمون سانتیاگو از وقتی یادش میآید میتواند با مردهها حرف بزند. او پدر و مادرش را در یک تصادف از دست میدهد و بعد از آن با عمویش زندگی میکند. چیزی نمیگذرد که سایمون در «آژانس روحگیری» مشغول به کار میشود و بار سنگینی روی دوشش قرار میگیرد: خلاص شدن از شرّ ارواح...
کتاب "او هنوز اینجاست"، داستانی است پر از شجاعت و عشق که نشان میدهد چطور باید با غم و غصهها کنار بیاییم و در واقع چقدر حاضریم برای یک دوست واقعی فداکاری کنیم. رمانی که نوید میدهد همیشه صبحی جدید از راه خواهد رسید؛ اگر غمی در داستان هست (که هست) با شادی به تعادل میرسد؛ و اگر اشکی هست، از شوق حمایتهای همیشگی برق میزند.
رمانی گرم و تأثیرگذار از زندگی پسری که در زندان به دنیا آمده، اما ماجراهای کلیشهای که در آثار مشابه معمولاً اتفاق میافتند، مثل خشونت، در آن دیده نمیشود. معنای واقعی صداقت، عدالت، قضاوت درست و حس مسئولیتپذیری از مفاهیم اصلی این رمان است؛ و اینکه «خانواده» میتواند به هر شکل و اندازهای باشد.