دخترهای جوان تنهایی که ترس ها و آرزوهای زیادی دارند و افرادی سر راهشون قرار می گیرند که ظاهرا قصد کمک به اونها را دارند و مسیری که سرنوشت این دخترها را بهش رهنمون می شه ... خوب راستش دوست نداشتم بازم برای من خیلی غریب بود نه این دخترها را می شناسم نه ترس هاشون را نه فرضیات ذهنی نویسنده را . و البته کتاب از نوعی هست که ممکنه شدید کسی را جذب کنه . مادر آقای مودیانو بازیگر بوده خیلی از کاراکترهاش هم به سمت مانکن بودن بازگیری یا رقاصگی کشش دارند .