وقتی او زمام امور را به دست می گیرد، برادران بزرگ تر با حسادت و کینه توزی در جهت بدنام ساختن او تلاش می کنند. اما این اقدامات با شکست مواجه می شود و هر روز بیشتر بر محبوبیت "سلیمان" افزوده می شود. اما وقوع عشقی تب دار، زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد. "بلقیس" زنی است که قلب از کف "سلیمان" ربوده اما دست سرنوشت آن ها را از هم دور می کند. این دوری عشق سوزان آن ها را کمرنگ نمی کند و "سلیمان" بار دیگر با ملکه ی خود، "بلقیس" تجدید میثاق می کند. اما این زن که همه از کافر بودن او آگاه هستند، دلیلی برای دور شدن "سلیمان" از خدای خویش است و حالا سلطنت "سلیمان" زیر سایه ی این عشق آتشین قرار گرفته است...