سال اول تحصیل کوردلیا لیو در مدرسه مردگان سال موفقیتآمیزی بود. او خوب درس خواند و دوستان خوبی پیدا کرد. علاوه بر این، صدها روح را به زندگی پس از مرگشان فرستاد. بله، نه مدرسهی مردگان مدرسهای عادی است و نه کوردلیا لیو دختری عادی.
اما سال دوم از همان ابتدا متفاوت آغاز میشود. ارواح نمیخواهند این جهان را ترک کنند، معلمها عجیبوغریب رفتار میکنند و بنجی و اگنس، دوستان صمیمی کوردلیا، مثل قبل به نجات دادن ارواح علاقهای ندارند. بنجی سرش گرم دختری است که در تابستان با او دوست شده و اگنس تمام وقتش را صرف ساخت دستگاهی میکند که ممکن است مدرسهی مردگان را برای همیشه خالی از ارواح کند.
تنها کوردلیاست که باور دارد اتفاق شومی در حال وقوع است. اما نکند این اتفاق حتی از تصورات او هم بدتر باشد؟