کاناکوئه دختری بیستساله است که تمام خانوادهاش را در سال ششم دبستان، هنگامی که خودش در کنار آنها حضور نداشته و از طرف مدرسه به اردو رفته بوده، از دست داده است. در واقع همهی اعضای خانوادهاش به قتل رسیدهاند و این باعث شده که او به خودتخریبی روی بیاورد و با وجود گذشت سالها همچنان درگیر کابوس باشد. قاتل خانوادهی کاناکوئه دستگیر شده و ابهامات پروندهی قتل دختر را برای کشف حقیقت کنجکاو کرده است. او متوجه میشود که قاتل دختری همسنوسال خودش دارد و تصمیم میگیرد او را پیدا کند تا بفهمد چطور با عواقب کار پدرش کنار آمده؛ اما حقیقت این است که دختر قاتل، میهو، زندگی ظاهرا خوبی دارد و خوشبخت است. میهو رویاهای کاناکوئه را زندگی میکند و این درحالی است که پدرش زندگی کاناکوئه را ویران کرده است. این منصفانه نیست، بنابراین او تصمیم میگیرد عدالت را با دستهای خودش اجرا کند.
قرمز خونین رمانی در باب خشم، میل شدید به خشونت و مکانهای غیرمنتظرهای است که کینه و غضب میتواند ما را به آنجا بکشاند.