«با پیادهروی از ایدهی هویت، از وسوسهی کسیبودن، یا اسم و گذشتهای داشتن میگریزیم… آزادیِ برآمده از پیادهروی در کسینبودن است؛ زیرا بدنی که پیاده میرود گذشته یا پیشینهای ندارد، تنها گردابی است در جریان بسیار کهن زندگی.»
کتاب حاضر با پیادهرفتن از منظرهای گوناگون -زیارت، گردش، راهپیمایی اعتراضی، طبیعتگردی، پرسهزنی- سروکار دارد و اینکه هر یک چه از ما میگویند؛ و نیز از سلوک مشاهیری سخن میراند که پیادهرفتن جزو لاینفک زندگیشان بوده است: تورو و شوق زیر پا گذاشتن جنگل والدن و غرقشدن در حیات وحش؛ رمبو و پیادهرفتن به منزلهی ابراز خشم؛ دونروال و پرسهزدن برای فرار از ماخولیا؛ روسو و راهرفتن برای فکرکردن؛ نیچه و کوهپیمودن برای فلسفیدن؛ کانت و قدمزدن برای فراغت از فلسفیدن و حفظ سلامت؛ گاندی و راهپیماییکردن برای اعتراض مسالمتآمیز. آری، «هنگامی که بر پای خود بایستیم، دیگر آنجا که هستیم نمیمانیم.»