مسرور خان ارباب روستایی در مازندران است که عاشق دختر جوانی در رامسر میشود، با اینکه اختلاف سنی زیادی بینشان بوده و میدانسته فاخته قلبش در گرو پسری در رامسر است ولی با این حال با حیله و نیرنگ فاخته را به عقد خودش در میاورد ولی خبر ندارد که فاخته از قبل برای اموالش نقشه کشیده و