مردان افغان درک درستی از آزادی زنها ندارند؛ آنها استقلال مالی زنان را خطری برای اقتدار خود در خانواده میدانند. اینک با ایجاد محدودیت برای کار زنها توسط طالبان، آن اقتدار نسبتاً ازدسترفتهٔ مرد بهعنوان تنها نانآور و سرپرست خانواده بازمیگردد. همین که زن برای بیرون رفتنش از خانه به همسرش نیازمند است، به مرد اقتدار بخشیده است. پس استمرار امارت طالبان، بهگونهای، به پذیرش ناخودآگاه مردان از قوانین طالبانی ارتباط دارد. اگر هم مردانی از امارت نارضایتی داشته باشند، بیشتر برای آن است که زمینهٔ معیشت و کار برای آنها چندان فراهم نیست. مردان از زنان معترض حمایت نمیکنند، زیرا نوک پیکان اعتراضات زنها رفتار زنستیزانهٔ مردان را نیز نشانه رفته است… به طور قطع باور دارم که زنان در دنیا سکان تغییرات سیاسی و فرهنگی را به دست گرفتهاند و زنان افغانستان نیز این مهم را در سرزمینی با فرهنگ مردانه و بهشدت محافظهکار و مقاوم در برابر تغییر به عهده خواهند گرفت. مردان دنیا خسته از کار در اتاقهای فکری سیاسی جهانی و گمشده در پیچوخم دیپلماسی میان کشورها از یافتن راهحل مشکلات بشری مأیوس شدهاند. جنگ میآفرینند و از مدیریت آن ناتوان میشوند. از این پس زنان تحولات و انقلابها را رقم خواهند زد و صدای آزادی این بار زنانه است.