نمیر، محض رضای خدا نمیر. دهانم را برای زیرلبی گفتن آن واژه ها که تو با گشودن چشم های سیاهت شنیدی، می گشایم، تویی که نسبت به زبان ناآگاه بودی. با تمام توانم بر کاغذ سپید فشار می آورم. باور دارم که برای جدا شدن، واژه های بهتری را نمی توان یافت. نمیر. زندگی کن.