گیرم پدر تو داشت بنگاه ز دانش دل پیر برنا بود (ادبیات را که دارید؟!) عرض کنم خدمت تان، پاپاجان من مدیریت یک آژانس حمل بار، به اضافه ریاست فدراسیون اصناف رانندگان ترانزیت و هفت هشت ده تا هندوانه ی دیگر را با یک دستش حمل می کند. اینجوری نگاهش نکنید که ذلیل زن جماعت از هر نوع و دسته و تیره و نژادش است، برای خودش کیاوبیایی دارد. غیر از کانتینرها و هیجده چرخ ها و کامیون هایش، سه چهارتایی وولوو اف.هاش. دوازده دارد، ده پانزده تا هم ماموت یخچالی و اگر راستش را بخواهید، وقتی آب می خورد، سیبک گلویش بالا و پایین می رود و من بدجوری عاشق آن اپلش هستم. یک نیروهای ماورای آدمیزادی هم دارد، که به مهره ی مار می گوید «برو واشر!» منظورم از آن نیروهاست که می گویند هرکس داشته باشد، می تواند آنجلینا و جنیفر و زتا و نیکول و بقیه بروبچز را یک جا در هوا پودر کند.