با فرو ریختن پل، ساحرهها که مسیر عبورشان قطع شده بود، مجبور شدند در سمت دیگر دره توقف کنند. ایلین حرکت هوا را پشت سرش احساس کرد و جاخالی داد، اما این بار به اندازۀ کافی سریع نبود. لباس و پوست و گوشتش بالای بازو پاره شد و فریاد ایلین در اثر زخمی که شمشیر ساحره بر او وارد کرده بود، به هوا رفت. سپس چرخید و گلدرین را برای دفع ضربۀ دوم بالا آورد. فولاد بر فولاد کوبیده شد و جرقه به اطراف پاشید. ایلین گلتینیوس از پس شمشیرهای برهمفشردهشان نگاهی به منان سیهمنقار کرد و غرشی شوم از بین دندانهایش بیرون داد…